- گرو گذار
- آنکه چیزی را بعنوان گرو نزد کسی نهد گرو دهنده راهن
معنی گرو گذار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل گروگذاشتن
ترک کردن از دست دادن، مضایقه کردن کوتاهی کردن
گردون پیما، آسمان پیما، آنکه از آسمان بگذرد
مضایقه خودداری
گذرنده از گردون آسمان پیما: برفلک دوزد بطنازی در آن دم حکم بدرابیلک گردون گذارت. (انوری)
گروپذیرنده رهن گیرنده: مهره خواجه خانه گیر شده هم بساطش گرو پذیر شده. (هفت پیکر)
Stipulator
договаривающийся
Stipulator
той, хто встановлює умови
ustalający warunki
estipulador
stipulatore
estipulador
stipulateur
stipulator
शर्त लगाने वाला
penetap syarat
מַתנֶה
şart koyan
anayetoa masharti
ผู้กำหนดข้อกำหนด
শর্তপ্রণেতা
شرط لگانے والا
کسی که در انجام کاری کوتاهی و اهمال می کند
فروگذار کردن: کنایه از مضایقه کردن، کوتاهی کردن
فروگذار کردن: کنایه از مضایقه کردن، کوتاهی کردن
گرو گیرنده: عارف و عامی بودند گرو گیر از تو تو از آن هردو گرو گیر بفریاد و نفیر. (سوزنی)
قابل پرستش معبود: گذر کردم زآب و شکر گفتم بسجده پیش یزدان گرو گر. (لبیبی) توضیح در این مورد بعضی فرهنگها بمعنی قاهر و قادر و غالب (صفات خدا) و برخی دیگر بمعنی مراد بخش نوشته اند (برهان) و صحیح نمی نماید، خدای تعالی (و آن بجای ترکیب توصیفی یزدان گرو گر یا خدای گرو گر است: فرزند تو امروز بود جاهل و عاصی فردات چه فریاد رسد پیش گرو گر ک (ناصر خسرو)